با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Intrusive

ɪnˈtruːsɪv ɪnˈtruːsɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more intrusive
  • صفت عالی:

    most intrusive

معنی و نمونه‌جمله

adjective
فضول، فضولانه، سرزده (آینده)، ناخوانده (وارد شونده)، به‌زور داخل‌شونده، فرو‌رونده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an intrusive remark
- اظهارنظر مداخله‌گرانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intrusive

  1. adjective obtrusive
    Synonyms: forward, interfering, invasive, meddlesome, meddling, nosy, presumptuous, protruding, prying

ارجاع به لغت intrusive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intrusive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intrusive

لغات نزدیک intrusive

پیشنهاد بهبود معانی