صفت تفضیلی:
more invasiveصفت عالی:
most invasiveتهاجمی، هجومی، پیشرونده، پیشرویکننده
The invasive thoughts kept creeping into her mind, causing anxiety and worry.
افکار تهاجمی مدام در ذهن او رخنه میکرد و باعث اضطراب و نگرانی میشد.
invasive procedures
روشهای تهاجمی
پزشکی (درمان) تهاجمی (هر درمانی که پوست را بشکافد و نیاز به جراحی داشته باشد، تهاجمی محسوب میشود.)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The patient required invasive surgery to remove the tumor.
بیمار نیاز به جراحی تهاجمی برای برداشتن تومور داشت.
Invasive testing was necessary to diagnose the illness.
آزمایش تهاجمی برای تشخیص بیماری ضروری بود.
متجاوز، مهاجم
The rapid spread of the invasive has raised concerns about biodiversity loss.
گسترش سریع این مهاجم، نگرانیهایی را در مورد از دست دادن تنوع زیستی ایجاد کرده است.
Conservationists are working tirelessly to eradicate the invasive from the region.
حافظان محیطزیست بهطور خستگیناپذیری برای ریشهکن کردن مهاجمان از منطقه تلاش میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «invasive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invasive