فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Invasive

ɪnˈveɪsɪv ɪnˈveɪsɪv

صفت تفضیلی:

more invasive

صفت عالی:

most invasive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تهاجمی، هجومی، پیش‌رونده، پیشروی‌کننده

The invasive thoughts kept creeping into her mind, causing anxiety and worry.

افکار تهاجمی مدام در ذهن او رخنه می‌کرد و باعث اضطراب و نگرانی می‌شد.

invasive procedures

روش‌های تهاجمی

adjective

پزشکی (درمان) تهاجمی (هر درمانی که پوست را بشکافد و نیاز به جراحی داشته باشد، تهاجمی محسوب می‌شود.)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The patient required invasive surgery to remove the tumor.

بیمار نیاز به جراحی تهاجمی برای برداشتن تومور داشت.

Invasive testing was necessary to diagnose the illness.

آزمایش تهاجمی برای تشخیص بیماری ضروری بود.

noun countable

متجاوز، مهاجم

The rapid spread of the invasive has raised concerns about biodiversity loss.

گسترش سریع این مهاجم، نگرانی‌هایی را در مورد از دست دادن تنوع زیستی ایجاد کرده است.

Conservationists are working tirelessly to eradicate the invasive from the region.

حافظان محیط‌زیست به‌طور خستگی‌ناپذیری برای ریشه‌کن کردن مهاجمان از منطقه تلاش می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invasive

  1. adjective involving invasion or aggressive attack
    Synonyms:
    invading incursive
  1. adjective gradually intrusive without right or permission
    Synonyms:
    encroaching trespassing
  1. adjective marked by a tendency to spread especially into healthy tissue
    Antonyms:
    confined noninvasive

ارجاع به لغت invasive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invasive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invasive

لغات نزدیک invasive

پیشنهاد بهبود معانی