شکل جمع:
invectivesپرخاش، سخن حملهآمیز، طعنه، ناسزاگویی، ناسزا، فحش، هتاکی، دشنام
The politician's speech was filled with invective, attacking his rival's character.
سخنرانی سیاستمدار پر از ناسزا بود و به شخصیت رقیبش حمله میکرد.
She responded to his invective with grace and dignity.
به پرخاش او با متانت و وقار پاسخ داد.
پرخاشگرانه، هتاکانه، همراه با فحش و ناسزا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His invective comments left everyone in the room shocked.
نظرات هتاکانهی او حضار را شوکه کرد.
invective language
زبان پرخاشگرانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «invective» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invective