به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Diatribe

ˈdaɪətraɪb ˈdaɪətraɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    diatribes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    سخن سخت، انتقاد تلخ، زخم زبان
    • - His diatribes aroused the king's wrath.
    • - نکوهش‌های شدید او خشم پادشاه را برانگیخت.
    • - diatribe against government
    • - انتقاد شدید از دولت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد diatribe

  1. noun harangue, criticism
    Synonyms: abuse, castigation, denunciation, disputation, invective, jeremiad, objection, onslaught, philippic, reviling, screed, stricture, tirade, vituperation
    Antonyms: praise, recommendation

ارجاع به لغت diatribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diatribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diatribe

لغات نزدیک diatribe

پیشنهاد بهبود معانی