گذشتهی ساده:
inveighedشکل سوم:
inveighedسومشخص مفرد:
inveighsوجه وصفی حال:
inveighingزخمزبان زدن، از کسی یا چیزی بهشدت انتقاد کردن، با سخن حمله کردن، ناسزا گفتن، فحش دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He inveighed against his own destiny.
او به سرنوشت خود فحش میداد.
to inveigh against injustice
بیدادگری را به باد انتقاد گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inveigh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inveigh