ورود بدون اجازه، نفوذ، دخالت، فضولی، مزاحمت
I will not tolerate any intrusions into my private life.
هیچگونه دخالت در امور شخصی خودم را تحمل نخواهم کرد.
During our meeting, repeated telephone calls were a major intrusion.
طی ملاقات ما، تلفنهای مکرر مزاحمت عمدهای بود.
زمینشناسی تودهی نفوذی (سنگ حاصل از جایگیری ماگما در سنگهای قدیمیتر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The evidence of the intrusion was seen in the form of fused rock layers.
شواهد تودهی نفوذی به صورت لایههای سنگی ذوبشده دیده میشد.
The intrusion of molten rock created a new volcanic vent.
تودهی نفوذی سنگ مذاب دریچهی آتشفشانی جدیدی را ایجاد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intrusion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intrusion