شکل جمع:
infractionsحقوق نقض، شکستن، تخلف، سرپیچی، تخطی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her repeated infraction of the rules led to a suspension.
سرپیچی مکرر او از قوانین منجر به تعلیق وی شد.
She appealed the decision, claiming the infraction was unintentional.
او نسبت به تصمیم اعتراض کرد و ادعا کرد که تخلف غیرعمدی بوده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infraction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infraction