۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚
خرید با تخفیف

    Prying

    American: ˈpraɪɪŋ British: ˈpraɪɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      pried

    • شکل سوم:

      pried

    • سوم‌شخص مفرد:

      pries

    معنی

    adjective
    (به‌طور ناخوشایند) کنجکاو، فضول، کنجکاوانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد prying

    1. adjective offensively curious or inquisitive
      Synonyms:
      curious inquisitive nosy snoopy intrusive meddlesome nosey nosing inquisitorial voyeuristic
    1. verb search or inquire in a meddlesome way
      Synonyms:
      searching inquiring spying meddling intruding interfering nosing snooping peeking peeping gazing staring seeking poking peering lifting raising opening moving separating twisting forcing ransacking butting gaping prizing reconnoitering
      Antonyms:
      closing
    1. verb to move with a lever
      Synonyms:
      moving lifting raising pushing pulling tilting elevating hoisting heaving uplifting prizing upraising
    1. noun offensive inquisitiveness
      Synonyms:
      nosiness snoopiness

    ارجاع به لغت prying

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prying

    لغات نزدیک prying

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه