Inquisitive

ɪnˈkwɪzətɪv ɪnˈkwɪzətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
کنجاو، فضول، پی‌جو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inquisitive

  1. adjective curious
    Synonyms: big-eyed, analytical, challenging, forward, impertinent, inquiring, inquisitorial, interested, intrusive, investigative, meddlesome, meddling, nosy, peering, personal, poking, presumptuous, probing, prying, questioning, scrutinizing, searching, sifting, snooping, speculative
    Antonyms: incurious, indifferent, unconcerned, uninterested

ارجاع به لغت inquisitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inquisitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inquisitive

لغات نزدیک inquisitive

پیشنهاد بهبود معانی