امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inquisitive

ɪnˈkwɪzətɪv ɪnˈkwɪzətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(بیش از حد) کنجکاو، فضول، پی‌جو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The inquisitive child asked countless questions about the stars and planets.
- کودک کنجکاو سوالات بی‌شماری درباره‌ی ستارگان و سیارات پرسید.
- His inquisitive demeanor sometimes annoyed his friends during casual conversations.
- رفتار فضول او گاهی اوقات دوستانش را در گفتگوهای معمولی آزار می‌داد.
adjective
پرسش‌گر، تحقیق‌کننده
- An inquisitive mind is essential for success in research.
- ذهن پرسش‌گر برای موفقیت در تحقیق ضروری است.
- His inquisitive approach to learning made him a standout student.
- رویکرد تحقیق‌کننده‌‌اش به یادگیری، او را به یک دانش‌آموز برجسته تبدیل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inquisitive

  1. adjective curious
    Synonyms:
    big-eyed analytical challenging forward impertinent inquiring inquisitorial interested intrusive investigative meddlesome meddling nosy peering personal poking presumptuous probing prying questioning scrutinizing searching sifting snooping speculative
    Antonyms:
    incurious indifferent unconcerned uninterested

ارجاع به لغت inquisitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inquisitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inquisitive

لغات نزدیک inquisitive

پیشنهاد بهبود معانی