فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Investigative

ɪnˈvestəɡət̬ɪv ɪnˈvestəɡətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    مبنیبر رسیدگی، تحقیقی، بازجو (ینده)
    • - investigative journalism
    • - روزنامه‌نگاری پژوهشی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد investigative

  1. adjective Designed to find information or ascertain facts
    Synonyms: fact-finding, investigatory
  2. adjective Eager to acquire knowledge
    Synonyms: curious, inquiring, inquisitive, questioning

لغات هم‌خانواده investigative

ارجاع به لغت investigative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «investigative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/investigative

لغات نزدیک investigative

پیشنهاد بهبود معانی