با مه پوشیدن، گیج کردن، سردرگم کردن، مبهم کردن، مهآلود کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to befog an issue
مطلبی را مبهم کردن
Old age has befogged his mind.
پیری، فکرش را مختل کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «befog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/befog