استهزا، دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I became dizzy and the scene became a complete blear to me.
سرم گیج رفت و صحنه در نظرم تار و مبهم شد.
The cold wind bleared their eyes.
باد سرد چشمهای آنها را تار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blear