فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Misty

ˈmɪsti ˈmɪsti

صفت تفضیلی:

mistier

صفت عالی:

mistiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2

مه‌دار، مبهم، مه‌آلود

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

In the morning the air was misty.

در بامداد هوا مه‌آلود بود.

My memory of my early childhood has become misty.

خاطرات دوران آغازین کودکی برایم مبهم شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misty

  1. adjective filmy, obscure
    Synonyms:
    cloudy blurred vague dim hazy unclear foggy indistinct opaque dark nebulous murky fuzzy shrouded overcast bleary clouded vaporous enveloped mushy closed in dewy soupy socked in

ارجاع به لغت misty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misty

لغات نزدیک misty

پیشنهاد بهبود معانی