آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ اسفند ۱۴۰۳

    Steam

    stiːm stiːm

    گذشته‌ی ساده:

    steamed

    شکل سوم:

    steamed

    سوم‌شخص مفرد:

    steams

    وجه وصفی حال:

    steaming

    شکل جمع:

    steams

    معنی steam | جمله با steam

    noun uncountable B2

    بخار، دم، بخار آب

    Heat turns water into steam.

    گرما آب را تبدیل به بخار می‌کند.

    Steam billowed from the factory pipes.

    بخار از لوله‌های کارخانه بیرون می‌زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The kettle whistled as steam escaped.

    کتری با خروج بخار سوت زد.

    The windows of the kitchen were covered with steam.

    پنجره‌های آشپزخانه از بخار پوشیده شده بود.

    a steam pipe

    لوله‌ی بخار

    steam locomotive

    لوکوموتیو بخاری

    steam engine

    ماشین بخار

    a eucalyptus-leaf steam

    بخور برگ اکالیپتوس

    noun uncountable

    نیرو، قدرت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    This ship moves by steam.

    این کشتی با نیروی بخار حرکت می‌کند.

    full steam ahead!

    با تمام نیرو به جلو!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He achieved success on his own steam.

    با پشتکار خودش به موفقیت رسید.

    He lost steam near the end of the race.

    در اواخر مسابقه از رمق افتاد.

    verb - intransitive

    حرکت کردن (با نیروی بخار)

    The old locomotive steamed into the countryside.

    لوکوموتیو قدیمی با نیروی بخار به حومه‌ی شهر حرکت کرد.

    As the sun rose, the ferry steamed across the bay.

    هم‌زمان با طلوع خورشید، کشتی بخار از عرض خلیج عبور کرد.

    verb - transitive

    غذا و آشپزی پختن (با بخار)، بخارپز کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    I often steam vegetables to retain their nutrients.

    من اغلب سبزیجات را بخارپز می‌کنم تا مواد مغذی آن‌ها حفظ شود.

    They steamed the dumplings until they were perfectly cooked.

    آن‌ها کوفته‌ها را تا زمانی که کاملاً پخته شوند، بخارپز کردند.

    verb - transitive

    نرم کردن، بخار دادن (معمولاً نرم کردن چسب با بخار برای کندن آن)

    Ross steamed open the envelope to see if it was a love letter.

    راس با بخار پاکت را باز کرد تا ببیند نامه‌ی عاشقانه است یا نه.

    She steamed the wallpaper to remove it easily.

    او کاغذ دیواری را بخار داد تا به راحتی آن را جدا کند.

    verb - transitive verb - intransitive

    بخار دادن، بخار کردن

    The kettle steams.

    کتری بخار می‌دهد.

    The horse's body was steaming.

    از بدن اسب بخار بلند می‌شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    In the bathroom my glasses steamed up.

    در حمام عینک من بخار کرد.

    steaming tea

    چای داغ (بخاردار)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد steam

    1. noun capacity or power for work or vigorous activity
      Synonyms:
      force might power vapor vaporized water animation energy brew potency cook fumes effluvium emanation puissance exhalation sprightliness strength fume get-up-and-go heat go mist pep fog peppiness reek zip smoke stufa vigor water
    1. verb to cook
      Synonyms:
      heat anger blow up boil over poach bristle burn explode brew flare-up foam fume pressure-cook rage seethe
    1. noun energy
      Synonyms:
      power strength force vigor might potency muscle vim beef sinew puissance

    Phrasal verbs

    steam up

    عصبانی کردن، تحریک کردن، به خشم آوردن

    Idioms

    let (or blow) off steam

    (عامیانه) دق دل خالی کردن، تمدد اعصاب کردن، کام دل گرفتن

    لغات هم‌خانواده steam

    • noun
      steam, steamer
    • adjective
      steamy
    • verb - transitive
      steam
    • adverb
      steaming

    سوال‌های رایج steam

    گذشته‌ی ساده steam چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده steam در زبان انگلیسی steamed است.

    شکل سوم steam چی میشه؟

    شکل سوم steam در زبان انگلیسی steamed است.

    شکل جمع steam چی میشه؟

    شکل جمع steam در زبان انگلیسی steams است.

    وجه وصفی حال steam چی میشه؟

    وجه وصفی حال steam در زبان انگلیسی steaming است.

    سوم‌شخص مفرد steam چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد steam در زبان انگلیسی steams است.

    ارجاع به لغت steam

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «steam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steam

    لغات نزدیک steam

    • - stealthily
    • - stealthy
    • - steam
    • - steam bath
    • - steam boiler
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.