گذشتهی ساده:
poachedشکل سوم:
poachedسومشخص مفرد:
poachesوجه وصفی حال:
poachingغذا و آشپزی پختن چیزی مانند ماهی یا تخممرغی که پوستهی آن جدا شده باشد، با قرار دادن آن در آب جوش یا مایع دیگر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
poached fish
ماهی آبپزشده
راندن، هل دادن، بههم زدن، لگد زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Too much traffic has poached the grass.
رفت و آمد زیاد چمن را گلآلود و فرسوده کرده است.
Ground that is inclined to poach in the winter.
زمینی که در زمستان گلآلود میشود.
تجاوز کردن (به ویژه به منظور شکار یا ماهیگیری در ملک دیگران)، قاچاقی صید کردن، دزدکی شکار کردن، برخلاف مقررات شکار صید کردن
He was imprisoned for poaching.
بهخاطر شکار غیرمجاز زندانی شد.
Poaching in others' property is considered an offense.
شکار در زمین دیگران جرم محسوب میشود.
دزدیدن، تجاوز کردن به
A poet should not poach upon a historian's territory.
شاعر نباید به قلمرو مورخ تجاوز کند.
خیساندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poach» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poach