امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poach

poʊtʃ pəʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    poached
  • شکل سوم:

    poached
  • سوم‌شخص مفرد:

    poaches
  • وجه وصفی حال:

    poaching

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
غذا و آشپزی پختن چیزی مانند ماهی یا تخم‌مرغی که پوسته‌ی آن جدا شده باشد، با قرار دادن آن در آب جوش یا مایع دیگر link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- poached fish
- ماهی آب‌پز‌شده
verb - transitive
راندن، هل دادن، به‌هم زدن، لگد زدن
- Too much traffic has poached the grass.
- رفت و آمد زیاد چمن را گل‌آلود و فرسوده کرده است.
- Ground that is inclined to poach in the winter.
- زمینی که در زمستان گل‌آلود می‌شود.
verb - transitive
تجاوز کردن (به ویژه به منظور شکار یا ماهیگیری در ملک دیگران)، قاچاقی صید کردن، دزدکی شکار کردن، برخلاف مقررات شکار صید کردن
- He was imprisoned for poaching.
- به‌خاطر شکار غیرمجاز زندانی شد.
- Poaching in others' property is considered an offense.
- شکار در زمین دیگران جرم محسوب می‌شود.
verb - intransitive
دزدیدن، تجاوز کردن به
- A poet should not poach upon a historian's territory.
- شاعر نباید به قلمرو مورخ تجاوز کند.
verb - intransitive
خیساندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poach

  1. verb infringe upon; trespass
    Synonyms:
    appropriate encroach filch fish illegally hunt illegally intrude pilfer plunder rob smuggle steal
    Antonyms:
    keep off

ارجاع به لغت poach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poach

لغات نزدیک poach

پیشنهاد بهبود معانی