گذشتهی ساده:
smuggledشکل سوم:
smuggledسومشخص مفرد:
smugglesوجه وصفی حال:
smugglingحقوق (کالا و انسان) قاچاقی رد کردن، قاچاق کردن، غیرقانونی رد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
smuggle something in
چیزی را قاچاقی وارد کردن
smuggle something out
چیزی را قاچاقی خارج کردن
The criminals attempted to smuggle drugs across the border.
مجرمان اقدام به قاچاق موادمخدر از مرز کردند.
They arrested him for smuggling.
او را به جرم قاچاق کردن دستگیر کردند.
They used clever techniques to secretly smuggle drugs into the country.
آنها از تکنیکهای هوشمندانهای برای قاچاق مخفیانهی موادمخدر به کشور استفاده کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smuggle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smuggle