فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Smuggle

ˈsmʌɡl ˈsmʌɡl

گذشته‌ی ساده:

smuggled

شکل سوم:

smuggled

سوم‌شخص مفرد:

smuggles

وجه وصفی حال:

smuggling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

حقوق (کالا و انسان) قاچاقی رد کردن، قاچاق کردن، غیرقانونی رد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

smuggle something in

چیزی را قاچاقی وارد کردن

smuggle something out

چیزی را قاچاقی خارج کردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The criminals attempted to smuggle drugs across the border.

مجرمان اقدام به قاچاق موادمخدر از مرز کردند.

They arrested him for smuggling.

او را به جرم قاچاق کردن دستگیر کردند.

They used clever techniques to secretly smuggle drugs into the country.

آن‌ها از تکنیک‌های هوشمندانه‌ای برای قاچاق مخفیانه‌ی موادمخدر به کشور استفاده کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smuggle

  1. verb transfer illegal goods
    Synonyms:
    deal push run export bootleg hide pirate run contraband run rum moonshine snake in

ارجاع به لغت smuggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smuggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smuggle

لغات نزدیک smuggle

پیشنهاد بهبود معانی