با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fume

fjuːm fjuːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fumed
  • شکل سوم:

    fumed
  • سوم شخص مفرد:

    fumes
  • وجه وصفی حال:

    fuming
  • شکل جمع:

    fumes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    دود، بخار، بخور، گاز، غضب، بخار دادن، دود دادن، با غضب حرف زدن
    • - Car fumes are lethal.
    • - دود ماشین کشنده است.
    • - The fumes in the well affected him and he fainted.
    • - گاز چاه او را گرفت و بیهوش شد.
    • - This machine filters out the noxious fumes.
    • - این دستگاه گازهای زیان‌بخش را پالایش می‌کند.
    • - Some chemical compounds boil and fume.
    • - برخی ترکیبات شیمیایی می‌جوشند و گازدود ایجاد می‌کنند.
    • - As soon as she saw my red tie she began to fume.
    • - تا کراوات قرمز مرا دید، از کوره در رفت.
    • - Don't fume, your money isn't lost.
    • - جوش نزن، پولت گم نشده.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fume

  1. verb get very upset about
    Synonyms: anger, blow up, boil, bristle, burn, chafe, chomp at the bit, get hot, get steamed up, rage, rant, rave, seethe, smoke, storm
    Antonyms: be calm, be happy

ارجاع به لغت fume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fume

لغات نزدیک fume

پیشنهاد بهبود معانی