گذشتهی ساده:
fumedشکل سوم:
fumedسومشخص مفرد:
fumesوجه وصفی حال:
fumingشکل جمع:
fumesدود، بخار، بخور، گاز، غضب، بخار دادن، دود دادن، با غضب حرف زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Car fumes are lethal.
دود ماشین کشنده است.
The fumes in the well affected him and he fainted.
گاز چاه او را گرفت و بیهوش شد.
This machine filters out the noxious fumes.
این دستگاه گازهای زیانبخش را پالایش میکند.
Some chemical compounds boil and fume.
برخی ترکیبات شیمیایی میجوشند و گازدود ایجاد میکنند.
As soon as she saw my red tie she began to fume.
تا کراوات قرمز مرا دید، از کوره در رفت.
Don't fume, your money isn't lost.
جوش نزن، پولت گم نشده.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fume» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fume