با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rant

rænt rænt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb
( ranten =) لفاظی کردن، یاوه‌سرایی کردن، بیهوده گفتن، سرزنش کردن، یاوه‌سرایی، بیهوده‌گویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The two warriors ranted and raved at each other.
- دو جنگجو به هم پرخاش کردند و خروشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rant

  1. noun yelling, raving
    Synonyms: bluster, bombast, diatribe, fustian, harangue, oration, philippic, rhapsody, rhetoric, rodomontade, tirade, vociferation
    Antonyms: calm, quiet
  2. verb yell, rave
    Synonyms: bellow, bloviate, blow one’s top, bluster, carry on, clamor, cry, declaim, fume, harangue, mouth, objurgate, orate, perorate, rage, rail, roar, scold, shout, sizzle, soapbox, sound off, spiel, spout, storm, stump, take on, vociferate
    Antonyms: be quiet

ارجاع به لغت rant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rant

لغات نزدیک rant

پیشنهاد بهبود معانی