با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Perorate

ˈperəˌreɪt ˈperəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - intransitive
    سخن به درازا کشاندن، نطق کردن
    • - He perorated for two long hours.
    • - دو ساعت متوالی سخنرانی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد perorate

  1. verb To harangue
    Synonyms: address, declaim, lecture, speak, rant, harangue, mouth, expatiate, orate, rave
  2. verb To summarize
    Synonyms: epitomize, conclude, sum up

ارجاع به لغت perorate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perorate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perorate

لغات نزدیک perorate

پیشنهاد بهبود معانی