آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Leaven

ˈlevn ˈlevn

گذشته‌ی ساده:

leavened

شکل سوم:

leavened

سوم‌شخص مفرد:

leavens

وجه وصفی حال:

leavening

معنی leaven | جمله با leaven

verb - transitive

خمیر مایه زدن، مخمر اضافه کردن، خمیر را پف دادن

If you forget to leaven the dough, the bread will be flat.

اگر خمیر را ور نیاورید، نان صاف و بدون پف خواهد شد.

Traditional bagels are leavened with a small amount of yeast.

بیگل‌های سنتی با مقدار کمی خمیر مایه پف می‌کنند.

verb - transitive formal

جذاب کردن، دل‌نشین کردن، طعم دادن، شاداب کردن، تنوع بخشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He tried to leaven the serious discussion with a light-hearted comment.

او سعی کرد بحث جدی را با نظری شوخ‌طبعانه جذاب‌تر کند.

The teacher leavened the lesson with games to keep the students engaged.

معلم درس را با بازی تنوع بخشید تا دانش‌آموزان توجه کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Serious poetry leavened with wit

شعری جدی که شوخ‌طبعی آن را تعدیل کرده است

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد leaven

  1. noun an agent that stimulates or precipitates a reaction, development, or change
  1. noun an influence that works subtly to lighten or modify something
    Synonyms:
  1. verb to influence
    Synonyms:

ارجاع به لغت leaven

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leaven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leaven

لغات نزدیک leaven

پیشنهاد بهبود معانی