با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Leavening

American: ˈlevənɪŋ British: ˈlevənɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
خمیرمایه، خمیر، ماده‌ای که خمیر را ور می‌آورد، ورآور (leavening agent هم می‌گویند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun
تعدیل کننده، تغییر دهنده (بهطور تدریجی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leavening

  1. noun An agent that stimulates or precipitates a reaction, development, or change
    Synonyms: leaven, catalyst, ferment, yeast
  2. verb To influence
    Synonyms: affecting, causing, changing
  3. verb Cause to puff up with a leaven
    Synonyms: fermenting, proving, lightening, raising, infusing, imbuing

ارجاع به لغت leavening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leavening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leavening

لغات نزدیک leavening

پیشنهاد بهبود معانی