فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Leavening

American: ˈlevənɪŋ British: ˈlevənɪŋ

معنی‌ها

noun

خمیرمایه، خمیر، ماده‌ای که خمیر را ور می‌آورد، ورآور (leavening agent هم می‌گویند)

noun

تعدیل کننده، تغییر دهنده (بهطور تدریجی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leavening

  1. noun an agent that stimulates or precipitates a reaction, development, or change
    Synonyms:
    catalyst leaven ferment yeast
  1. verb to influence
    Synonyms:
    affecting changing causing
  1. verb cause to puff up with a leaven
    Synonyms:
    raising lightening fermenting proving infusing imbuing

ارجاع به لغت leavening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leavening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leavening

لغات نزدیک leavening

پیشنهاد بهبود معانی