با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Enzyme

ˈenzaɪm ˈenzaɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    enzymes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
زیست‌شناسی شیمی آنزیم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The body produces enzymes to aid in digestion.
- بدن آنزیم‌هایی را برای کمک به هضم تولید می‌کند.
- Enzymes are essential for breaking down food into nutrients.
- آنزیم‌ها برای تجزیه‌ی غذا به موادمغذی ضروری هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enzyme

  1. noun
    Synonyms: protein, catalyst, ferment, amylase, barm, protease, ase, yeast, leaven, lipase, pepsin, organic catalyst, beta-amylase, carbohydrase, coenzyme, renin, deoxyribonuclease, digestant, esterase, holoenzyme, insulinase, lipoxidase, ribonuclease, saccharase

ارجاع به لغت enzyme

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enzyme» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enzyme

لغات نزدیک enzyme

پیشنهاد بهبود معانی