فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conterminous

American: kɒnˈtɜːrmɪnəs British: kɒnˈtɜːmɪnəs

معنی و نمونه‌جمله

adjective

هم‌مرز، مجاور، نوک‌به‌نوک، متلاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The conterminous U.S. does not include Alaska and Hawaii.

بخش یکپارچه‌ی ایالات متحده شامل آلاسکا و هاوایی نمی‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conterminous

  1. adjective contained within the same limits
    Synonyms:
    equal like coextensive coterminous coincident commensurate
  1. adjective having a common boundary
    Synonyms:
    adjacent bordering contiguous proximal

ارجاع به لغت conterminous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conterminous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conterminous

لغات نزدیک conterminous

پیشنهاد بهبود معانی