امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Litigate

ˈlɪtɪɡeɪt ˈlɪtɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    litigated
  • شکل سوم:

    litigated
  • سوم‌شخص مفرد:

    litigates
  • وجه وصفی حال:

    litigating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb
طرح دعوی کردن، مرافعه کردن، تعقیب قانونی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Only citizens can litigate before this court.
- فقط شهروندان می‌توانند در این دادگاه دادخواهی کنند.
- to litigate the validity of a state law
- حقانیت و اعتبار قانون ایالتی را در دادگاه مطرح کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد litigate

  1. verb bring matter before court of law
    Synonyms: appeal, contest, dispute, drag into court, file suit, go to court, go to law, institute legal proceedings, press charges, prosecute, see one in court, sue, take the law on

ارجاع به لغت litigate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «litigate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/litigate

لغات نزدیک litigate

پیشنهاد بهبود معانی