فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vow

vaʊ vaʊ

گذشته‌ی ساده:

vowed

شکل سوم:

vowed

سوم‌شخص مفرد:

vows

وجه وصفی حال:

vowing

شکل جمع:

vows

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2

عهد کردن، پیمان بستن، قول دادن، سوگند خوردن، قسم خوردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

I vowed never to gamble again.

عهد کردم که دیگر هرگز قمار نکنم.

He vowed to work tirelessly to achieve his goals and never give up.

او قول داد برای رسیدن به اهدافش خستگی‌ناپذیر کار کند و هرگز تسلیم نشود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The couple vowed to love and support each other.

این زوج سوگند خوردند که یکدیگر را دوست داشته باشند و از هم حمایت کنند.

noun countable

پیمان، عهد، قول، قسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

marriage vows

پیمان (یا قول و قرارهای) ازدواج

to make a vow to give up smoking

عهد بستن برای ترک سیگار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vow

  1. noun promise
    Synonyms:
    pledge word of honor oath profession assertion affiance troth
    Antonyms:
    break breach
  1. verb make a solemn promise
    Synonyms:
    promise swear pledge affirm declare assure vouch warrant testify undertake solemnly dedicate devote consecrate covenant give word of honor plight cross one’s heart swear up and down
    Antonyms:
    disavow

Collocations

take vows

(برای ورود به سازمان روحانی) سوگند خوردن

ارجاع به لغت vow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vow

لغات نزدیک vow

پیشنهاد بهبود معانی