گذشتهی ساده:
vowedشکل سوم:
vowedسومشخص مفرد:
vowsوجه وصفی حال:
vowingشکل جمع:
vowsعهد کردن، پیمان بستن، قول دادن، سوگند خوردن، قسم خوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
I vowed never to gamble again.
عهد کردم که دیگر هرگز قمار نکنم.
He vowed to work tirelessly to achieve his goals and never give up.
او قول داد برای رسیدن به اهدافش خستگیناپذیر کار کند و هرگز تسلیم نشود.
The couple vowed to love and support each other.
این زوج سوگند خوردند که یکدیگر را دوست داشته باشند و از هم حمایت کنند.
پیمان، عهد، قول، قسم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
marriage vows
پیمان (یا قول و قرارهای) ازدواج
to make a vow to give up smoking
عهد بستن برای ترک سیگار
(برای ورود به سازمان روحانی) سوگند خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vow