با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Errand

ˈerənd ˈerənd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    errands

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کار (محول‌شده)، مأموریت (رفتن به منظور انجام کار یا رساندن پیام به‌ویژه به نمایندگی از سوی شخص دیگر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I have several errands downtown.
- چندین کار در مرکز شهر دارم.
- I have two more errands to run.
- دو مأموریت دیگر مانده که باید بروم و انجام بدهم.
noun countable
قدیمی پیغام شفاهی (که به شخصی گفته شده است و او مأموریت دارد آن را برساند)
- The errand was of utmost importance.
- این پیغام شفاهی اهمیت زیادی داشت.
- Deliver this errand to the king immediately.
- این پیغام شفاهی را فوراً به پادشاه برسانید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد errand

  1. noun task
    Synonyms: assignment, charge, commission, duty, job, message, mission

Idioms

ارجاع به لغت errand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «errand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/errand

لغات نزدیک errand

پیشنهاد بهبود معانی