فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Caravan

ˈkærəvæn ˈkærəvæn

شکل جمع:

caravans

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb countable

کاروان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He lives in a caravan.

او در خانه‌ی سیار زندگی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caravan

  1. noun group traveling together
    Synonyms:
    group band troop procession convoy train cavalcade expedition safari camel train campers
    Antonyms:
    individual

ارجاع به لغت caravan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caravan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caravan

لغات نزدیک caravan

پیشنهاد بهبود معانی