۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Convoy

ˈkɑːnvɔɪ ˈkɒnvɔɪ

گذشته‌ی ساده:

convoyed

شکل سوم:

convoyed

سوم‌شخص مفرد:

convoys

وجه وصفی حال:

convoying

شکل جمع:

convoys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable

قافله، کاروان، بدرقه، همراه رفتن، بدرقه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He was convoyed by secret service agents.

مأمورین پلیس مخفی او را همراهی می‌کردند.

Tankers convoyed by destroyers.

کشتی‌های نفتکش که توسط ناوشکن‌ها بدرقه می‌شدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The trucks moved in a convoy.

کامیون‌ها با هم حرکت می‌کردند.

a convoy of tanks and armored vehicles

ستون تانک و خودروهای زره‌پوش

a convoy of freighters and cruisers

کاروانی از کشتی‌های باری و رزم‌ناوها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convoy

  1. noun guard, escort
    Synonyms:
    protection attendant companion attendance
  1. verb protect, escort
    Synonyms:
    guard defend protect accompany escort attend shield conduct guide company chaperon convey bear bring watch safeguard shepherd pilot consort usher
    Antonyms:
    neglect ignore

سوال‌های رایج convoy

گذشته‌ی ساده convoy چی میشه؟

گذشته‌ی ساده convoy در زبان انگلیسی convoyed است.

شکل سوم convoy چی میشه؟

شکل سوم convoy در زبان انگلیسی convoyed است.

شکل جمع convoy چی میشه؟

شکل جمع convoy در زبان انگلیسی convoys است.

وجه وصفی حال convoy چی میشه؟

وجه وصفی حال convoy در زبان انگلیسی convoying است.

سوم‌شخص مفرد convoy چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد convoy در زبان انگلیسی convoys است.

ارجاع به لغت convoy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convoy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convoy

لغات نزدیک convoy

پیشنهاد بهبود معانی