با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Attendance

əˈtendəns əˈtendəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    attendances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C1
    حضور
    • - Most of the people in attendance were young.
    • - اکثر مردمی که حضور داشتند، جوان بودند.
    • - regular class attendance
    • - حضور مرتب در کلاس
  • noun
    حاضران، حضار، (قدیمی) ملازمان، ملتزمان
    • - There have been heavy attendances at recent conferences.
    • - تعداد حاضران در کنفرانس‌های اخیر زیاد بوده است.
  • noun
    خدمت، ملازمت، (رقص) همراهی
    • - be in attendance
    • - در رکاب بودن، مراقب بوردن، همراه بودن
  • noun
    پزشکی مراقبت، مواظبت، تیمار، پرستاری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد attendance

  1. noun being present
    Synonyms: appearance, attending, being in evidence, being there, participation, presence
    Antonyms: absence
  2. verb people present at event
    Synonyms: assemblage, assembly, audience, box office, company, congregation, crowd, draw, gate, gathering, gross, house, observers, onlookers, patrons, public, spectators, turnout, witnesses

Collocations

ارجاع به لغت attendance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attendance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/attendance

لغات نزدیک attendance

پیشنهاد بهبود معانی