امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Box Office

ˈbɑːksˈɑːfəs bɒksˈɒfɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    box offices

معنی و نمونه‌جمله

  • noun phrase
    گیشه فروش بلیط ورودی نمایش، باجه بلیط‌فروشی
    • - The show was a box office smash.
    • - نمایش از نظر فروش بلیط خیلی موفق بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد box office

  1. noun ticket office
    Synonyms: gate, receipts, ticket booth

ارجاع به لغت box office

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «box office» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/box-office

لغات نزدیک box office

پیشنهاد بهبود معانی