Handling

ˈhændlɪŋ ˈhændlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    handled
  • شکل سوم:

    handled
  • سوم‌شخص مفرد:

    handles

معنی

noun C1
بررسی، لمس، رسیدگی، اداره (کردن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد handling

  1. noun management
    Synonyms:
    care treatment supervision direction conduct running administration charge approach manipulation styling superintendence
    Antonyms:
    mismanagement

لغات هم‌خانواده handling

ارجاع به لغت handling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/handling

لغات نزدیک handling

پیشنهاد بهبود معانی