شکل جمع:
allocationsاختصاص، تخصیص، توزیع، تقسیم
the allocation of money for building schools
تخصیص پول برای ساختن مدرسه
We need to revisit the allocation of tasks within our team to improve collaboration.
ما باید تقسیم وظایف در تیم خود را برای بهبود همکاری بازنگری کنیم.
The allocation of funds for the project was carefully planned out.
تخصیص بودجه برای این پروژه بادقت برنامهریزی شده بود.
سهم، سهمیه، بودجه، حصه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each department received a specific allocation of resources for the quarter.
هر بخش بودجهی خاصی از منابع را برای سه ماه دریافت کرد.
The allocation of tickets for the event was limited, so they sold out quickly.
سهم بلیتهای این رویداد محدود بود؛ بنابراین آنها بهسرعت فروخته شدند.
سرشکن هزینه، تخصیص هزینه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allocation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allocation