با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Allocation

ˌæləˈkeɪʃn ˌæləˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    allocations

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun C2
    تخصیص
  • noun
    تقسیم، توزیع
  • noun
    حصه، سهم، بخش
    • - the allocation of money for building schools
    • - تخصیص پول برای ساختن مدرسه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد allocation

  1. noun distribution
    Synonyms: allotment, apportionment, appropriation, portion, quota, ration, share

لغات هم‌خانواده allocation

  • noun
    allocation
  • verb - transitive
    allocate

ارجاع به لغت allocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/allocation

لغات نزدیک allocation

پیشنهاد بهبود معانی