فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Retention

rɪˈtenʃn rɪˈtenʃn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2

نگاهداری، نگهداری، ابقا، نگه‌داشت

They are against the retention of our nuclear power plants.

آنان مخالف نگهداری نیروگاه‌های اتمی ما هستند.

The retention by the company of about 2000 trucks.

نگاهداری حدود ۲۰۰۰ کامیون توسط شرکت.

noun uncountable

(حافظه) یادسپاری، یادداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun uncountable

پزشکی احتباس، بازدارش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

retention of bile

بازدارش صفرا

retention of urine

شاش‌بند، بازدارش پیشاب

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retention

  1. noun custody
    Synonyms:
    detention holding memory reservation retentiveness retentivity withholding camera-eye
  1. noun memory
    Synonyms:
    recall recollection remembering recognition keeping holding

لغات هم‌خانواده retention

  • noun
    retention

ارجاع به لغت retention

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retention» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/retention

لغات نزدیک retention

پیشنهاد بهبود معانی