شکل جمع:
detentionsبازداشت، دستگیری، حبس، نگهداری
His detention by the police lasted five hours.
بازداشت او توسط پلیس پنج ساعت طول کشید.
People protested against their leader's detention without trial.
مردم نسبت به بازداشت بدون محاکمهی رهبر خود اعتراض کردند.
تنبیه، سرزنش، بازخواست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher assigned him to detention for talking during the lesson.
معلم او را بهدلیل صحبت در طول درس تنبیه کرد.
After several warnings, the student finally faced detention.
پساز چند بار تذکر، سرانجام این دانشجو با تنبیه مواجه شد.
بازداشت احتیاطی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detention» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detention