فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Supersede

ˌsuːpərˈsiːd ˌsuːpəˈsiːd

گذشته‌ی ساده:

superseded

شکل سوم:

superseded

سوم‌شخص مفرد:

supersedes

وجه وصفی حال:

superseding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

جایگزین شدن، از دور خارج شدن، جانشین شدن

He superseded his father as managing director.

او به‌عنوان مدیر‌عامل جانشین پدرش شد.

The automobile began to supersede the horse.

اتومبیل به‌تدریج جای اسب را گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This organization will be superseded by two others.

این سازمان جای خود را به دو سازمان دیگر خواهد داد.

verb - transitive

از اعتبار انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Technology has superseded many traditional methods of communication.

تکنولوژی بسیاری از روش‌های سنتی را از اعتبار انداخته است.

The lapse of time has superseded his astronomical system.

گذشت زمان نظام نجومی او را از اعتبار انداخته است.

verb - transitive

مقدم بودن، تقدم داشتن

The welfare of a child supersedes the wishes of the parents.

سعادت طفل بر خواسته‌های والدین تقدم دارد.

This summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account.

منظور از این خلاصه این است که نیاز به شرح طولانی و پرجزئیات را مقدم دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supersede

  1. verb take the place of; override
    Synonyms:
    replace displace remove succeed take over supplant oust overrule set aside reject discard abandon forsake desert repudiate suspend annul outmode outplace supplement usurp
    Antonyms:
    accept submit lower

ارجاع به لغت supersede

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supersede» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supersede

لغات نزدیک supersede

پیشنهاد بهبود معانی