آخرین به‌روزرسانی:

Ingest

ɪnˈdʒest ɪnˈdʒest

گذشته‌ی ساده:

ingested

شکل سوم:

ingested

سوم‌شخص مفرد:

ingests

وجه وصفی حال:

ingesting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

به شکم فرو بردن، قورت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The drug is ingested either by eating or by injection.

این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن می‌کنند.

I was trying to ingest the ideas of philosophers.

می‌کوشیدم که عقاید فلاسفه را هضم کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingest

  1. verb swallow
    Synonyms:
    eat consume drink devour absorb digest down inhale

ارجاع به لغت ingest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingest

لغات نزدیک ingest

پیشنهاد بهبود معانی