گذشتهی ساده:
ingestedشکل سوم:
ingestedسومشخص مفرد:
ingestsوجه وصفی حال:
ingestingبه شکم فرو بردن، قورت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The drug is ingested either by eating or by injection.
این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن میکنند.
I was trying to ingest the ideas of philosophers.
میکوشیدم که عقاید فلاسفه را هضم کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ingest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingest