آخرین به‌روزرسانی:

Emend

ɪˈmend ɪˈmend

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

اصلاح کردن، تصحیح کردن، درست کردن، غلط‌گیری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He emended five chapters of the book before he died.

قبل از فوتش پنج فصل کتاب را تصحیح کرد.

she emended the manuscript.

نسخه‌ی خطی را اصلاح کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emend

  1. verb correct
    Synonyms:
    improve revise edit amend better rectify alter right polish retouch redact emendate touch up
    Antonyms:
    make mistake worsen

ارجاع به لغت emend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/emend

لغات نزدیک emend

پیشنهاد بهبود معانی