امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Purify

ˈpjʊrəfaɪ ˈpjʊərɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    purified
  • شکل سوم:

    purified
  • سوم‌شخص مفرد:

    purifies
  • وجه وصفی حال:

    purifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پاک کردن، تصفیه کردن، پالودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- purifying air by filtration
- پاکسازی هوا با فیلترگذاری
- purified water
- آب تصفیه شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد purify

  1. verb free; make clean
    Synonyms:
    absolve aerate aerify atone chasten clarify clean cleanse clear decontaminate deodorize depurate deterge disinfect edulcorate elutriate exculpate exonerate expiate filter fumigate lustrate oxygenate purge rarify redeem refine remit sanctify sanitize shrive sublimate wash
    Antonyms:
    adulterate corrupt dirty pollute

لغات هم‌خانواده purify

  • verb - transitive
    purify

ارجاع به لغت purify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «purify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/purify

لغات نزدیک purify

پیشنهاد بهبود معانی