امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fumigate

ˈfjuːmɪɡeɪt ˈfjuːmɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fumigated
  • شکل سوم:

    fumigated
  • سوم‌شخص مفرد:

    fumigates
  • وجه وصفی حال:

    fumigating

معنی و نمونه‌جمله

adverb
بخاردادن، دود دادن، ضدعفونی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- After the appearance of typhus, the whole house was fumigated.
- پس از پیدایش بیماری تیفوس همه‌ی خانه را با گازدود گندزدایی کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fumigate

  1. verb disinfect, ventilate
    Synonyms:
    air out antisepticize circulate decontaminate deodorize fan freshen purify sanitize sterilize vaporize

ارجاع به لغت fumigate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fumigate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fumigate

لغات نزدیک fumigate

پیشنهاد بهبود معانی