فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exculpate

ˈekskʌlpeɪt ˈekskʌlpeɪt

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

بی‌گناه شمردن، پاک‌کردن، روسفیدکردن، بخشوده داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Subsequent events thoroughly exculpated him.

رویدادهای بعدی بی‌گناهی او را کاملاً نشان داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exculpate

  1. verb forgive
    Synonyms:
    pardon excuse acquit clear release discharge free absolve condone justify exonerate dismiss remit explain let off vindicate rationalize amnesty disculpate wipe slate clean
    Antonyms:
    blame condemn sentence

ارجاع به لغت exculpate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exculpate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exculpate

لغات نزدیک exculpate

پیشنهاد بهبود معانی