تصفیه و تزکیه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Like two children chastened by the teacher...
مانند دو کودکی که توسط معلم توبیخ شده باشند...
The gambler's suicide had a chastening effect on his friends.
خودکشی قمارباز اثر منزهکنندهای بر دوستان او داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chasten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chasten