با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Softness

ˈsɑːftnəs ˈsɒftnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun uncountable B2
نرمی، ملایمت، لطافت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد softness

  1. noun The quality of being indistinct and without sharp outlines
    Synonyms: mellowness, impressibility, indistinctness, gentleness, plasticity, blurriness, fogginess, mildness, fuzziness
    Antonyms: loudness, hardness, sharpness, fitness
  2. noun The trait of being effeminate (derogatory of a man)
    Synonyms: effeminacy, effeminateness, sissiness, womanishness, unmanliness
  3. noun Poor physical condition; being out of shape or out of condition (as from a life of ease and luxury)
    Synonyms: unfitness
  4. noun The quality of weather that is deliciously mild and soothing
    Synonyms: balminess

لغات هم‌خانواده softness

ارجاع به لغت softness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «softness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/softness

لغات نزدیک softness

پیشنهاد بهبود معانی