فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gel

dʒel dʒel dʒel

گذشته‌ی ساده:

gelled

شکل سوم:

gelled

سوم‌شخص مفرد:

gels

وجه وصفی حال:

gelling

شکل جمع:

gels

توضیحات:

در معانی سوم، چهارم و پنجم در انگلیسی آمریکایی همچنین می‌توان از jell به‌جای gel استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

ژل (ماده‌ی غلیظ، شفاف، لغزنده و نیمه‌جامدی که انواع گوناگونی دارد و در نواحی مختلفی از بدن مورد استفاده قرار می‌گیرد)

He prefers using hair gel over mousse.

او استفاده از ژل مو را به فوم مو ترجیح می‌دهد.

The doctor recommended a specific lubricant gel for sensitive skin.

دکتر برای پوست‌های حساس ژل روان‌کننده‌ی مخصوصی را توصیه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She applied eyebrow gel to shape her brows.

او برای فرم دادن به ابروهایش از ژل ابرو استفاده کرد.

noun countable uncountable

ورزش ژل انرژی‌زا (ماده‌ی انرژی‌زای غلیظ، شفاف، لغزنده و نیمه‌جامدی که قبل یا هنگام ورزش توسط ورزشکاران مصرف می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Runners often rely on energy gels during long races.

دوندگان در مسابقات طولانی اغلب به ژل‌های انرژی‌زا متکی هستند.

Gels help maintain stamina throughout challenging workouts.

ژل‌های انرژی‌زا به حفظ استقامت در طول تمرینات چالش‌برانگیز کمک می‌کنند.

verb - intransitive

ژله‌ای شدن، به‌صورت ژله‌ای درآمدن، به ژله تبدیل شدن

Over time, the paint will gel.

با گذشت زمان، این رنگ به‌شکل ژله‌ای درخواهد آمد.

The pudding will gel properly if you refrigerate it.

اگر پودینگ را در یخچال بگذارید به‌خوبی ژله‌ای می‌شود.

verb - intransitive

(ایده‌ها و شرایط) تحکیم یافتن، قوام یافتن، شکل گرفتن، جان گرفتن، به نتیجه رسیدن، جلوه یافتن، پدید آمدن

After several discussions, our plan finally began to gel.

پس‌از بحث‌های بسیار، سرانجام طرح ما شروع به شکل گرفتن کرد.

As the project progressed, our strategies were seamlessly gelled.

با پیشرفت پروژه، استراتژی‌های ما به‌طور یکپارچه‌ای شروع به قوام یافتن کردند.

verb - intransitive

(روابط بین‌فردی) تحکیم یافتن، قوام یافتن، چفت شدن، جور شدن، صمیمی شدن

It took time, but eventually, the group began to gel.

طول کشید اما بالاخره اعضای تیم با هم چفت شدند.

The new employees will quickly gel with the existing staff.

کارمندان جدید به‌سرعت با کارکنان فعلی جور خواهند شدند.

verb - transitive

(به موی سر) ژل زدن

I always gel my hair before going out.

من همیشه قبل‌از بیرون رفتن به موهایم ژل می‌زنم.

Arian decided to gel his hair for the party.

آرین تصمیم گرفت که برای مهمانی به موهایش ژل بزند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gel

  1. noun a thin translucent membrane used over stage lights for color effects
    Synonyms:
    gelatin
  1. verb apply a styling gel to
    Synonyms:
    mousse
  1. noun a colloid in a more solid form than a sol
    Synonyms:
    colloidal gel

ارجاع به لغت gel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gel

لغات نزدیک gel

پیشنهاد بهبود معانی