امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gel

dʒel dʒel dʒel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gelled
  • شکل سوم:

    gelled
  • سوم‌شخص مفرد:

    gels
  • وجه وصفی حال:

    gelling
  • شکل جمع:

    gels

توضیحات

در معانی سوم، چهارم و پنجم در انگلیسی آمریکایی همچنین می‌توان از jell به‌جای gel استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ژل (ماده‌ی غلیظ، شفاف، لغزنده و نیمه‌جامدی که انواع گوناگونی دارد و در نواحی مختلفی از بدن مورد استفاده قرار می‌گیرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He prefers using hair gel over mousse.
- او استفاده از ژل مو را به فوم مو ترجیح می‌دهد.
- The doctor recommended a specific lubricant gel for sensitive skin.
- دکتر برای پوست‌های حساس ژل روان‌کننده‌ی مخصوصی را توصیه کرد.
- She applied eyebrow gel to shape her brows.
- او برای فرم دادن به ابروهایش از ژل ابرو استفاده کرد.
noun countable uncountable
ورزش ژل انرژی‌زا (ماده‌ی انرژی‌زای غلیظ، شفاف، لغزنده و نیمه‌جامدی که قبل یا هنگام ورزش توسط ورزشکاران مصرف می‌شود)
- Runners often rely on energy gels during long races.
- دوندگان در مسابقات طولانی اغلب به ژل‌های انرژی‌زا متکی هستند.
- Gels help maintain stamina throughout challenging workouts.
- ژل‌های انرژی‌زا به حفظ استقامت در طول تمرینات چالش‌برانگیز کمک می‌کنند.
verb - intransitive
ژله‌ای شدن، به‌صورت ژله‌ای درآمدن، به ژله تبدیل شدن
- Over time, the paint will gel.
- با گذشت زمان، این رنگ به‌شکل ژله‌ای درخواهد آمد.
- The pudding will gel properly if you refrigerate it.
- اگر پودینگ را در یخچال بگذارید به‌خوبی ژله‌ای می‌شود.
verb - intransitive
(ایده‌ها و شرایط) تحکیم یافتن، قوام یافتن، شکل گرفتن، جان گرفتن، به نتیجه رسیدن، جلوه یافتن، پدید آمدن
- After several discussions, our plan finally began to gel.
- پس‌از بحث‌های بسیار، سرانجام طرح ما شروع به شکل گرفتن کرد.
- As the project progressed, our strategies were seamlessly gelled.
- با پیشرفت پروژه، استراتژی‌های ما به‌طور یکپارچه‌ای شروع به قوام یافتن کردند.
verb - intransitive
(روابط بین‌فردی) تحکیم یافتن، قوام یافتن، چفت شدن، جور شدن، صمیمی شدن
- It took time, but eventually, the group began to gel.
- طول کشید اما بالاخره اعضای تیم با هم چفت شدند.
- The new employees will quickly gel with the existing staff.
- کارمندان جدید به‌سرعت با کارکنان فعلی جور خواهند شدند.
verb - transitive
(به موی سر) ژل زدن
- I always gel my hair before going out.
- من همیشه قبل‌از بیرون رفتن به موهایم ژل می‌زنم.
- Arian decided to gel his hair for the party.
- آرین تصمیم گرفت که برای مهمانی به موهایش ژل بزند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gel

  1. noun A thin translucent membrane used over stage lights for color effects
    Synonyms:
    gelatin
  1. verb Apply a styling gel to
    Synonyms:
    mousse
  1. noun A colloid in a more solid form than a sol
    Synonyms:
    colloidal gel

ارجاع به لغت gel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gel

لغات نزدیک gel

پیشنهاد بهبود معانی