فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mousse

muːs muːs

شکل جمع:

mousses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

غذا و آشپزی دسر موس

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

She ordered a chocolate mousse for dessert.

او یک موس شکلاتی برای دسر سفارش داد.

The chef whipped up a delicious strawberry mousse.

سرآشپز یک دسر موس توت‌فرنگی خوشمزه درست کرد.

noun countable uncountable

آرایش و پیرایش موس مو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The mousse helped add volume and hold to her hair.

موس مو به حجم دادن و نگه داشتن موهای او کمک کرد.

I need to buy some mousse for my hair.

من باید مقداری موس برای موهایم بخرم.

verb - transitive

آرایش و پیرایش به مو حالت دادن (با موس)

He carefully moussed his hair into a sleek style.

او بادقت موهایش را به حالتی صاف حالت داد.

I need to mousse my hair quickly before we leave for the party.

قبل‌از رفتن به مهمانی باید سریع موهایم را با موس حالت دهم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mousse

  1. verb apply a styling gel to
    Synonyms:
    gel
  1. noun toiletry consisting of an aerosol foam used in hair styling
    Synonyms:
    hair-gel hair mousse

ارجاع به لغت mousse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mousse

لغات نزدیک mousse

پیشنهاد بهبود معانی