با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mousse

muːs muːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mousses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
غذا و آشپزی دسر موس
- She ordered a chocolate mousse for dessert.
- او یک موس شکلاتی برای دسر سفارش داد.
- The chef whipped up a delicious strawberry mousse.
- سرآشپز یک دسر موس توت‌فرنگی خوشمزه درست کرد.
noun countable uncountable
آرایش و پیرایش موس مو
- The mousse helped add volume and hold to her hair.
- موس مو به حجم دادن و نگه داشتن موهای او کمک کرد.
- I need to buy some mousse for my hair.
- من باید مقداری موس برای موهایم بخرم.
verb - transitive
آرایش و پیرایش به مو حالت دادن (با موس)
- He carefully moussed his hair into a sleek style.
- او بادقت موهایش را به حالتی صاف حالت داد.
- I need to mousse my hair quickly before we leave for the party.
- قبل‌از رفتن به مهمانی باید سریع موهایم را با موس حالت دهم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mousse

  1. verb Apply a styling gel to
    Synonyms: gel
  2. noun Toiletry consisting of an aerosol foam used in hair styling
    Synonyms: hair mousse, hair-gel

ارجاع به لغت mousse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mousse

لغات نزدیک mousse

پیشنهاد بهبود معانی