شکل جمع:
moussesغذا و آشپزی دسر موس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
She ordered a chocolate mousse for dessert.
او یک موس شکلاتی برای دسر سفارش داد.
The chef whipped up a delicious strawberry mousse.
سرآشپز یک دسر موس توتفرنگی خوشمزه درست کرد.
آرایش و پیرایش موس مو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mousse helped add volume and hold to her hair.
موس مو به حجم دادن و نگه داشتن موهای او کمک کرد.
I need to buy some mousse for my hair.
من باید مقداری موس برای موهایم بخرم.
آرایش و پیرایش به مو حالت دادن (با موس)
He carefully moussed his hair into a sleek style.
او بادقت موهایش را به حالتی صاف حالت داد.
I need to mousse my hair quickly before we leave for the party.
قبلاز رفتن به مهمانی باید سریع موهایم را با موس حالت دهم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mousse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mousse