فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Widen

ˈwaɪdn ˈwaɪdn

گذشته‌ی ساده:

widened

شکل سوم:

widened

سوم‌شخص مفرد:

widens

وجه وصفی حال:

widening

معنی و نمونه‌جمله

adverb B2

پهن کردن، عریض کردن، گشاد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to widen the areas of cooperation between the two nations

زمینه‌های همکاری میان دو کشور را توسعه دادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد widen

  1. verb open up
    Synonyms:
    open expand extend increase enlarge spread grow stretch dilate broaden open out spread out open wide augment add to swell unfold distend grow larger multiply ream
    Antonyms:
    restrict narrow cramp

لغات هم‌خانواده widen

  • verb - transitive
    widen

ارجاع به لغت widen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «widen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/widen

لغات نزدیک widen

پیشنهاد بهبود معانی