امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distend

dɪˈstend dɪˈstend
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
بادکردن، بزرگ کردن، متورم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- malnourished children with distended bellies
- کودکان دچار سوء تغذیه با شکم‌های بیرون‌زده
- distended nostrils
- پشک‌های باد کرده، سوراخ‌های بزرگ دماغ
- a distended bladder
- مثانه‌ی متورم
- Her eyes distended with surprise.
- از شدت تعجب چشمانش بیرون زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distend

  1. verb bulge, swell
    Synonyms:
    amplify augment balloon bloat dilate distort enlarge expand increase inflate lengthen puff stretch widen
    Antonyms:
    cave in contract deflate fall shrink

ارجاع به لغت distend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distend

لغات نزدیک distend

پیشنهاد بهبود معانی