گذشتهی ساده:
bloatedشکل سوم:
bloatedسومشخص مفرد:
bloatsوجه وصفی حال:
bloatingشکل جمع:
bloatsپفکرده، بادکردن، باددار، نفخ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bloated eyes
چشمان باد کرده
The bloated corpses of soldiers were floating on the river.
اجساد بادکردهی سربازان در روخانه شناور بود.
I ate so much that my stomach was bloated.
آنقدر خوردم که شکمم باد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bloat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bloat