فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bilge

bɪldʒ bɪldʒ

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive

شکم بشکه، رخنه پیدا کردن، تراوش کردن، (مجازا‌ً) هرچیز زننده و متعفن، آب ته کشتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bilge

  1. noun something that does not have or make sense
    Synonyms:
    nonsense rubbish garbage trash crap baloney balderdash poppycock rot bull hooey idiocy bunk twaddle drivel tommyrot malarkey bunkum claptrap blather piffle tomfoolery applesauce rigmarole bilge water bilgewater condyle dishwater ditchwater nubble tubercule
  1. verb take in water at the bilge
    Synonyms:
    take in water

ارجاع به لغت bilge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bilge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bilge

لغات نزدیک bilge

پیشنهاد بهبود معانی