فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Malarkey

məˈlɑːrki məˈlɑːki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ادا و اطوار، ادا و اصول، مزخرف، چرت‌وپرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He thinks that everything politicians say is a bunch of malarkey.
- او فکر می‌کند تمام حرف‌های سیاست‌مدارها مزخرف است.
- That is the malarkey that one has to endure during election campaigns.
- این همان چرندیاتی است که آدم باید در طول تبلیغات انتخاباتی تحمل کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malarkey

  1. noun nonsense
    Synonyms:
    rubbish foolishness silliness absurdity drivel trash bunk bull baloney babble prattle gibberish hot air hogwash balderdash poppycock bombast jive

ارجاع به لغت malarkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malarkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malarky

لغات نزدیک malarkey

پیشنهاد بهبود معانی