آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Belly

ˈbeli ˈbeli

شکل جمع:

bellies

معنی belly | جمله با belly

noun adverb countable

شکم، طبله، شکم دادن و باد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a fat man with a big belly

مردی چاق با شکمی گنده

The wounded cat was creeping on its belly.

گربه‌ی زخمی بر روی شکم می‌خزید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I don't have the belly for it.

میلی به آن ندارم.

in the belly of the ship

در شکم کشتی

The sheets on the line bellied out in the wind.

ملافه‌های روی رجه در باد، شکم داده بودند.

The company went belly up.

شرکت ورشکست شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد belly

  1. noun stomach

Phrasal verbs

belly out

شکم دادن، بیرون زدن، (مثل بادبان) پر باد شدن

Idioms

go belly up

(مثل ماهی مرده) شکم به هوا شدن، مردن

ورشکست شدن، از بین رفتن

سوال‌های رایج belly

شکل جمع belly چی میشه؟

شکل جمع belly در زبان انگلیسی bellies است.

ارجاع به لغت belly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/belly

لغات نزدیک belly

پیشنهاد بهبود معانی